فاطمه پاسبان*: توسعه پایدار کشاورزی، سیستمی است‌که ضمن مدیریت صحیح و استفاده از منابع برای تأمین نیازهای غذایی بشر، کیفیت محیط‌زیست و ذخایر منابع طبیعی را افزایش می‌دهد. این سیستم از نظر اقتصادی پویا است و مواد غذایی حاصل از آن، اثر سوء بر زندگی بشر ندارد و در حفظ و مراقبت از منابع برای نسل‌های آینده کوشش شده است. از نظر سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو)، توسعه پایدار کشاورزی، الگویی از توسعه است که از زمین، آب و منابع ژنتیکی گیاهی و جانوری حفاظت کند؛ از لحاظ زیست‌محیطی بدون تخریب، از نظر فنی مناسب و بجا، از نظر اقتصادی معقول و معتبر و از نظر اجتماعی مقبول باشد. در میان اهداف توسعه پایدار جهانی، اهدافی همانند پایان‌دادن به فقر شدید و گرسنگی، دست‌یابی به سلامت و تندرستی در تمام سنین، بهبود سیستم‌های کشاورزی و افزایش رفاه روستایی، محدود کردن تغییرات آب‌و‌هوایی ناشی از مداخله بشر واطمینان از انرژی پایدار، ارائه خدمات اکوسیستم امن و تنوع زیستی، «حصول اطمینان از مدیریت بهینه آب» و دیگر منابع طبیعی و تبدیل حکمرانی به حکمرانی مناسب برای توسعه پایدار از جمله مهم‌ترین اهداف و شاخص‌های مرتبط با کشاورزی است. در این میان ملاحظه می‌شود که آب و مدیریت بهینه آن از اهداف مهم توسعه پایدار کشاورزی است. در کنار اهمیت توجه به مدیریت بهینه آب، رویدادهای سال‌های اخیر در مورد آب، حاکی از بحرانی‌تر شدن شرایط موجود همچون خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها، کاهش ذخایر منابع آبی، کاهش بارندگی و ادامه خشک‌سالی و به خطر افتادن حیات جانوری، گیاهی و انسانی است.

بخشی از استان‌های کشورمان که بر پایه کشاورزی رونق، شادابی و نشاط داشته‌اند هم‌اکنون نه در معرض خطر، بلکه در عمق خطر قرار گرفته‌اند. به عبارتی چرخ زندگی روستاییان و کشاورزان نه‌تنها دیگر نمی‌چرخد بلکه شاهد مهاجرت روستاییان به شهرها برای پیدا کردن منبع درآمدی و خالی شدن کانون‌های تولید بخش کشاورزی هستیم. این بحران انسانی یعنی مواجه شدن کشاورزان و روستاییان با فقر و شدت فقر از یک سو و کاهش تولید مواد غذایی و به خطر افتادن امنیت غذایی تمامی جمعیت کشور از سوی دیگر، نه‌تنها توجه بلکه اعلام وضعیت قرمز در کشور را به منظور هماهنگی و مدیریت بهینه همه دستگاه‌های دولتی و نهادهای غیردولتی و مردم برای مقابله با این بحران دیکته می‌کند. آمار نشان می‌دهد که بخش کشاورزی به طور میانگین حدود 70 درصد آب مصرفی جهان را به خود اختصاص داده است که این رقم برای کشورهای مختلف بر حسب وضعیت اقلیم و بارندگی و مدیریت آب متفاوت است. اما در این میان آنچه که اهمیت دارد مصرف بهینه و افزایش کارایی و بهره‌روی آب در همه بخش‌های اقتصادی و از جمله بخش کشاورزی است. هنوز در کشور ما الگوی مدیریت بهینه آب (عرضه و تقاضا) شکل نگرفته و متاسفانه به جای توجه به دلایل بحران موجود و بسیج همه نیروها و امکانات برای حل مسئله، مرتب انگشت اتهام به سمت بخش کشاورزی است. کشاورزی‌ای که امنیت غذایی کشور را تأمین می‌کند. گزارش غذا و آب فائو نشان می‌دهد که سرانه مصرف غذا در سال 2030 در حدود روزانه 3050 کیلوکالری برای هر فرد برآورد شده است که نسبت به رقم سال 1995 یعنی 2358 کالری در روز در حدود 29 درصد به کالری مورد نیاز هر فرد اضافه می‌شود. این به معنای تولید بیشتر مواد غذایی است چون هم سرانه فرد افزایش یافته و هم جمعیت در حال افزایش است. نمی‌توان انتظار داشت مواد غذایی و سرانه غذایی جمعیت در حال رشد را تأمین کرد اما تولید نداشت. همه کشورهای جهان با کمبود و مشکل آب و زمین و تغییرات آب و هوایی روبه‌رو هستند و جمعیت در حال رشد دارند که اولویت آنان قبل از صادرات مواد غذایی، توجه به اقتصاد سبز و حفظ و صیانت از منابع پایه و طبیعی است و این نوع رویکرد در آینده احتمال تولید برای صادرات مواد غذایی را کاهش می‌دهد. بنابراین تغذیه جمعیت یک کشور چه خواهد شد؟ آیا برای حل بحران موجود، پاک کردن صورت مسئله، راه‌حل بهینه است؟ یعنی تولید نکنیم چون نمی‌توانیم مدیریت پایدار منابع آب داشته باشیم؛ یا اینکه باید به دنبال طراحی و الگوی سیستم پایدار منابع آبی کشور باشیم؟ همه تولیدات اعم از کشاورزی و غیرکشاورزی نیاز به آب دارند و آب‌بر هستند. همان‌طور که برای تولید یک کیلو برنج در حدود 2497 لیتر آب مصرف می‌شود برای تولید یک کیلو شکلات 17196 لیتر آب و یک کیلو ماکارونی خشک 1849 لیتر آب نیاز است. ملاک و معیار درست مصرف کردن و افزایش بهره‌روی آب به همراه مدیریت مناسب عرضه و تقاضای آب است. نکته قابل توجه دیگر آن است که در جهانی که قرار است همه انسان‌ها در کنار هم زندگی نسبتاً مناسبی داشته باشند در حال حاضر بخشی از جمعیت در تنگنای سوءتغذیه هستند. گزارش فائو در سال 2015 نشان می‌دهد که هنوز گرسنگی در جهان وجود دارد و حدود 795 میلیون نفر دچار سوء‌تغذیه هستند که 780 میلیون نفر آنها در کشورهای در حال توسعه یعنی همان مناطقی که با مشکلات مختلف کشاورزی روبه‌رو هستند، زندگی می‌کنند. در آسیا در حدود 281 میلیون نفر دچار سوءتغذیه هستند. با واقعیت‌های موجود چه باید کرد؟

تنها راه‌حل وجود یک قوه عاقله در بخش مدیریت پایدار منابع آبی است که بتواند با هدایت و راهبری سازمان‌های دولتی، غیردولتی، مردم و جذب سرمایه خارجی تنگناهای موجود را شناسایی و اولویت‌بندی کند و در جهت رفع مشکلات موجود و بهبود آن اقدام مناسب انجام دهد. از آنجایی که پروژه‌های مدیریت آب در بخش کشاورزی نیازمند سرمایه بالایی است اکثر کشورهای در حال توسعه که با کمبود منابع مالی و سرمایه‌ای مواجه‌اند برای اجرای پروژه‌های مختلف مدیریت بهینه مصرف آب، به سرمایه‌گذاری خارجی متوسل شده‌اند. جذب سرمایه‌گذاری خارجی با هدایت دولت، قانون‌مداری، تسهیل فرآیندها و تشویق سرمایه‌گذار خارجی و تضمین و امنیت سرمایه آنان صورت گرفته است. برای دست‌یابی به مدیریت پایدار منابع آبی، به ارائه پروژه‌های کاربردی و تأمین مالی آن از طریق سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت نیاز است. این سؤالی است که از سیستم مدیریت کشور می‌شود؛ آیا می‌توان انتظار داشت فردی صاحب‌خانه شود بدون آنکه منبع تأمین مالی آن را داشته باشد؟ اگر این امر امکان‌پذیر بود همه افراد جهان دارای خانه بودند. اما واقعیت این است که عده‌ای به خاطر نبود منابع مالی خانه ندارند. حال چطور انتظار می‌رود کشاورز و روستایی بتوانند مدیریت بهینه منابع داشته باشند وقتی برای تغییر ساختار مصرف آب در بخش کشاورزی نیاز به تأمین مالی است؟ آیا این انتظار نوعی فرار به جلو و سلب مسئولیت نیست؟

*کارشناس کشاورزی